هفته گذشته، شورای نگهبان، نهاد مذهبی نظارتی که کاندیداهای ریاست جمهوری را الک میکند، اسامی هشت مرد مورد تایید خود را برای انتخابات ریاست جمهوری اعلام نمود. گرچه من کاملا” واجد شرایط بودم و به مدت چهار ماه هم به طور جدی در چارچوب قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران کمپین کردم، در نهایت جز لیست هشت نفره نبودم. چرایی این غیبت باعث حرف و حدیث و شایعه پراکنی زیادی شده است. مایل هستم از این فرصت استفاده کرده و در مورد این چرایی، کمپین ما و کاندیداتوری من توضیحات دقیق تری به مردم ایران و جهان عرضه کنم.

کمپین ما با چاپ یک برنامه انتخاباتی 80 صفحه ای به دو زبان فارسی و انگلیسی، ساختن پایگاههای اینترنتی و استفاده وسیع از رسانه های اجتماعی شروع شد. ما همچنین با انجام مصاحبه با رسانه های دنیا و سخنرانی در دانشگاهها و مجامع بین المللی کمپین خود را جهانی کردیم. این برای اولین بار بود که یک کمپین ایرانی جهانی میشد و اولین کمپینی در دنیا بود که یک شهروند خارج نشین برای ریاست جمهوری کشور مادری خود سازمان میداد. در مدتی کوتاه، طرفداران صفحات فیس بوک ما به بیش از 100000 نفر رسیدند که اکثر آنها جوانان ایرانی بودند.

 

با کوله باری از دستاوردهای ذکر شده در بالا و امتیازات منحصر به فرد، در اواخر فروردین 1392 برای تاسیس دفاتر کمپین در ایران راهی کشور شدم. در مدت اقامت کوتاهم در ایران، دریافتم که کمپین ما محبوب است و این محبوبیت باعث نگرانی نظام جمهوری اسلامی ایران شده است. حتی مقامات دولتی به من گفتند که کمپین ما میتواند منجر به بی نظمی در جامعه شود و نگران امنیت شخصی من نیز بودند. به من توصیه شد که فعالیت کمپین را متوقف کنم، توصیه ای که مشاورین سیاسی من در ایران نیز آنرا به شدت تایید کردند.

 

علیرغم این هشدارها، تا آخرین روز مهلت ثبت نام، یعنی 21 اردیبهشت، تمایل به ثبت نام داشتم اما در آخرین لحظات انصراف دادم تا به شورای نگهبان فرصت رد صلاحیت خود را ندهم. روسای سابق ریاست جمهوری اسلامی ایران آقایان محمد خاتمی و علی اکبر هاشمی رفسنجانی و یار نزدیک آقای احمدی نژاد، آقای اسفندیار مشایی، نیز هشدارهایی مبنی بر عدم ثبت نام دریافت کرده بودند اما دو نفر اخیر اعتنایی نکردند و توسط شورای نگهبان رد صلاحیت شدند. به طور واضح، هر چهار نفر ما محبوب و منشاء نگرانی برای تهرانی بودیم که هنوز هم گرفتار شبح اعتراضات پس از انتخابات 1388 است.

 

انصراف من تاسف آور است چرا که دارای تواناییهای ویژه ای هستم و برنامه انتخاباتی ما نیز برای خروج ایران از بن بست کنونی، منحصر به فرد است. مشخصا” ایران از سه مشکل مرتبط رنج میبرد که عبارتند از نزاع جناحهای سیاسی، مشکل رابطه با آمریکا و اقتصاد بیمار. برنامه انتخاباتی ما تنها برنامه ارائه شده توسط یک کاندید است که سیاستهای مناسب برای حل این مسائل پیشنهاد میکند و من نیز بیشتر عمر خود را صرف میانجیگری، برقراری صلح و توسعه اقتصادی کرده ام.

 

برای کاهش نزاعهای جناحی، در نظر داشتم دو قدم اساسی بردارم. اول، یک دولت ائتلافی تشکیل میدادم که در آن جناحهای سیاسی بر مبنای وزن آرای اجتماعی خود نمایندگی میشدند. دوم، یک شورای همبستگی ملی ایجاد میکردم که به عنوان یک نهاد به منظور گفتگو و درک جناحهای سیاسی در جهت شفاف سازی، تقویت اشتراکات و کاهش اختلافات خدمت کند. چون من هرگز عضو یا دشمن هیچ جناحی نبوده ام، انتظار داشتم که جناحها به میانجیگری من اعتماد کنند.

 

کاهش اختلافات جناحی به رفع سیاست زدگی سیاستگزاری ایران در قبال آمریکا کمک میکرد. پنج قدم دیگر نیز برای عادی سازی رابطه ایران و آمریکا بر می داشتم. اول، برای اعتمادسازی بین دو کشور ایران و آمریکا، از داراییهای سیاسی خود در هر دو کشور استفاده میکردم. من در ایران و آمریکا زندگی کرده ام، به مدت 25 سال فعال صلح بوده ام و با زبان، فرهنگ، نگرانیها و سیاستمداران مهم هر دو کشور آشنایی دارم. دوم، مشکل انرژی هسته ای ایران را با انجام اقدامات شفاف به منظور متقاعد کردن آمریکا مبنی بر غیرنظامی بودن فعالیت انرژی هسته ای ایران رفع میکردم. در مقابل، درخواست میکردم همه تحریمهای مربوط به فعالیت انرژی هسته ای ایران برداشته شود.

 

سوم، برای اصلاح ادراکات و تجزیه و تحلیلهای غلط، کانالهای ارتباطی گسترده ای بین ایران و آمریکا برقرار میکردم. برای رسیدن به این هدف، یک دوره آتش بس اعلام میکردم که طی آن از ایرانیان درخواست میکردم تمام گفتارها و رفتارهای ضدآمریکایی خود را متوقف ساخته و از آمریکاییان نیز میخواستم از ایران با احترام یاد کرده و عزت ملی آن را در گفتارها و رفتارهای خود ملحوظ دارند. چهارم، سیاست فلسطین-اسرائیل ایران را با قبول راه حل “دو دولتی” تصحیح میکردم. و پنجم، پیشنهاد میکردم که ایران و آمریکا همزمان علاقه خود را مبنی بر عادی سازی رابطه فی ما بین اعلام کنند و اینکه این امر، بر اساس مذاکرات دوجانبه بر مبنای یک دستور کار مشخص تعقیب گردد.

 

با عادی سازی رابطه ایران و آمریکا و رفع اختلاف گروههای سیاسی، به همراه چهار اقدام دیگر میتوانستم اقتصاد کشور را در جهت توسعه قرار دهم. اول، یک برنامه اقتصادی بر پایه بهره وری اقتصادی، صنعتی کردن کشور در جهت افزایش صادرات صنعتی و جهانی کردن بازار نیروی کار طرح ریزی میکردم. دوم، یک مجموعه مدیریت اقتصادی شایسته و توانمند و یک گروه مشاوران بین المللی تشکیل میدادم. سوم، سیاستهای پولی و مالیاتی را تثبیت و سیستم بانکی را کارآمدتر نموده و برنامه های توسعه کارآفرین و نیروی کار مدرن عرضه میکردم. و چهارم، روابط متقابل اقتصادی ایران با بازار جهانی را به طور وسیعی گسترش میدادم. این اقدامات منجر به توسعه صادرات کشور، ترغیب سرمایه گذاری خارجی و انتقال تکنولوژی، افزایش درآمدهای شخصی و کاهش تورم، بیکاری و فقر میشد.

 

گرچه من در لیست انتخاب شوندگان 1392 قرار ندارم، اما کمپین ما به مبارزه خود برای تغییر واقعی در ایران تحت عنوان “کمپین برای یک ایران بهتر” ادامه میدهد. در همین حال، منتظر فرصتی مناسب برای کاندیدا شدن در انتخابات بعدی خواهم ماند. ما اعتقاد داریم که برنامه انتخاباتی ما امن ترین مسیر برای ساختن یک ایران پیشرفته است و شایستگی آن را دارد که از آن پشتیبانی شود. دیگر گزینه ها شامل انقلابی دیگر، تحریمهای بیشتر و جنگ مورد قبول نیستند. در ضمن، امیدوار هستیم که رئیس جمهور بعدی ایران را متقاعد سازیم که برنامه واقع بینانه و عملگرایانه انتخاباتی کمپین ما را برای آشتی ملی، عادی سازی رابطه با آمریکا و رشد اقتصادی کشور اجرا کند.